نویسندگان: عبدالهادی فقهی زاده (1) و نرجس توکلی محمدی (2)



 

روش سیّد رضی رحمه الله در تبیین معانی روایات المجازات النبویه

چنان که گفتیم سید رضی رحمه الله در المجازات النبویه، تعداد قابل توجّهی از روایات نبوی را- که به اعتقاد او بر سبیل مجاز وارد شده اند- گرد آورده و به توضیح مفهوم آنها پرداخته است. او پیش از تبیین معنای روایات، در صورت لزوم، به بررسی سندی و متنی آنها می پردازد؛ چنان که حمل روایت بر معنای مجازی را مشروط به صحت ورود آن قلمداد می کند و در مواردی که در نقل آن اختلاف وجود دارد، به نقل های متفاوت اشاره کرده است؛ همچنین در صورتی که روایت تقطیع شده باشد، به تناسب محتوای روایت، موضوع، زمان، مکان و سبب صدور آن را مطرح می کند؛ برای نمونه سید رضی رحمه الله ذیل نخستین روایت، به شرایط صدور آن- که مربوط به جنگ بدر و حضور سران قریش در مکان چاه هاست - اشاره کرده است. (3) در روایات دیگری نیز موضوعِ روایتِ تقطیع شده، بیان گردیده است؛ برای مثال در مورد روایت شماره 185 آمده است:
«فی وصیه لمعاذ بن جبل لَمّا بعثه الی الیمن». (4) (5) سیّد رضی رحمه الله ابتدا واژگان غریب و نامأنوس روایت را توضیح می دهد و با عباراتی کوتاه و موجز نظیر «و هذا استعاره»، (6) «و هذا القول مجاز» (7)، به موضع مجاز اشاره می کند و از این رهگذر، مقدمات و زمینه های لازم برای تبیین معنای مجازی را فراهم می آورد تا به دنبال آن، بر اساس شواهد موجود به تبیین و توضیح معانی مجازی و ادلّه آنها بپردازد. عموم استنادهای او در این جهت، مؤیدات لغوی و ادبی، عرف زبان عربی، آیات قرآنی و روایات است که همراه با نقل های متفاوت روایت، اسباب صدور و... در فضایی عام مطرح می شوند و به تبیین مفاهیم صحیح مجازات روایی، متناسب با دلایل عقلی و کلامی کمک می رسانند. به این ترتیب، مهم ترین مبانی و مستندات سید رضی رحمه الله در توضیح مجازات روایی در المجازات النبویه به شرح زیر است که همراه با نمونه های عینی متعدّد از نظر می گذرند:

معنا شناسی واژگان بر اساس عرف زبان عربی

نخستین ابزار فهم و ویژگی مشترک استنباط معانی مجازی در تمام روایات المجازات النبویه، معناشناسی واژگان کلیدی به کار رفته در آنهاست. سید رضی رحمه الله این مبنای نظری را بر اساس عرف زبان عربی و از رهگذر استشهاد به شواهد لغوی، ادبی، کاربردهای قرآنی و روایی مدلّل می کند. وی ابتدا موضع مجاز را بیان می کند و سپس به ذکر معنای لغوی آن با استناد به کاربردهای عرفی و ادبی می پردازد و وجه مجازی بودن روایت را تبیین می نماید. افزون بر
این، از آن جا که گاه برای لفظ یا عبارت مجاز، بیش از یک معنا متصوّر است، در مواردی، وجوه گوناگون معنای مجازی را توضیح می دهد:

نمونه اول:

روایت شماره 38: «لو یعلمون ما یکون فی هذه الأُمه من الجوع الأَغبَرِ و مِن المَوتِ الأَحمَرِ»؛ (8)
کاش می دانستند گرسنگی های خاک آلود و مرگ های سرخی را که در این امت به وجود خواهد آمد.
از نظر سید رضی رحمه الله در این روایت دو استعاره وجود دارد:
1. «الجوع الأغبر» که در آن غبارآلودی به مثابه وصف «گرسنگی» به کار رفته است؛ زیرا در عرف زبان عربی، نسبت دادن تیرگی و خاک آلودگی به سختی ها و بحران ها امری شایع است؛ چنان که از خشک سالی ها به دلیل کمبود بارش و رویش گیاهان با عبارت «هذه حِجج غُبر» (9) یاد می کنند. (10)
2. «الموت الأحمر» که در آن، «سرخی» در جایگاه صفت مرگ واقع شده که در عادت زبانی عرب شایع است؛ چنان که روز نبرد و درگیری سخت را به «الأحمر» وصف می کنند و آن را «الیوم الأحمر» می نامند. از همین رو، در این روایت نیز «الأحمر» وصفِ «الموت» قرار گرفته است. دلیل وصف روز نبرد یا مرگ با «الأحمر» نیز خون آلودگی زمین و بدن ها و چهره ها و زره هاست که به سبب شدت نبرد به وجود می آید. (11) بنا بر این، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این روایت، با استفاده از دو تعبیر مجازی، از قحطی ها و خشک سالی ها و جنگ ها و درگیری هایی خبر داده که در آینده بر امت اسلامی جاری خواهد شد.

نمونه دوم:

روایت شماره ی 80: «عائد المریض علی مَخارف الجنه»؛ (12) عیادت کننده ی بیمار بر میوه ی بهشت است!
واژه «مَخارف» در این روایت موضع مجاز است که دو وجه برای آن متصوّر است:
1. «مخارف» جمع «مَخرَف» به معنای میوه ی درخت نخل که با توجه به قرار داشتن میوه درخت نخل در بالاترین نقطه آن، گویا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عیادت کننده بیمار را به ورود به بهشت (در درجه ای رفیع از آن) بشارت داده و دخول در آن را برای او تضمین کرده است. (13)
2. «مخارف» جمع «مَخرَفَه» به معنای راه؛ چنان که در حدیث نبوی آمده است:
«ترکتکم علی مثل مخرفه النعم»؛ شما را در راه نعمت ها ترک می کنم. بر این اساس، حضرت، عیادت کننده بیمار را به منزله کسی دانسته است که در راه وصول به بهشت گام بر می دارد. (14)

نمونه سوم:

روایت شماره 245؛ که در ضمن آن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی به مردی ضعیف الإیمان گفته اند: «أری علیه سُفه من الشیطان»؛ (15) بر او اثری سیاه از شیطان می بینم.
واژه «سفعه» در این روایت، موضع مجاز است و سه معنا برای آن در عرف عربی وجود دارد:
1. به معنای سیاهی، یا سیاهی مایل به سرخی که در این صورت، مراد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور اثری دالّ بر فساد دینی و اعتقادی در چهره آن مرد است که آن را به شیطان نسبت داده است؛ زیرا شیطان عامل گمراهی و راهبری به طرق ضلالت است. در عرف
عرب به کسی که اعتقاد و اخلاق ناشایست داشته باشد می گویند: «وجه فلان مسوّد؛ صورت فلانی سیاه است» که کنایه از کفر و فساد باطنی اوست.
2. به معنای ضربه که از «سَفَعتُ رأس فلان» اخذ شده است. این عبارت زمانی به کار می رود که ضربه ای به فرد وارد شده و اثر آن باقی مانده باشد. در این صورت، مراد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که: در او اثری آشکار از شیطان می بینم.
3. به معنای گرفتن و تصاحب؛ چنان که خداوند می فرماید: «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ»؛ (16)
یعنی قطعاً او را از موی پیشانی می گیریم. در این صورت، معنای روایت این است که اثر أخذ و اسارت شیطان را در او می بینم.
سید رضی رحمه الله پس از بیان این سه وجه معنایی، آنها را نزدیک به هم و اراده هر کدام را جایز می داند. (17) (18)

استشهاد به مؤیدهای قرآنی

استشهاد به آیات قرآنی- که مجاز در آنها به کاررفته و مؤید معنای مجازی خاصّی به شمار می روند- یکی از راه های فهم و تأیید معانی مجازی است. سید رضی رحمه الله در المجازات النبویه از شواهد و مؤیدهای قرآنی در تبیین معنای مجازی حدود بیست روایت بهره گرفته است:

نمونه اول:

روایت شماره 123: «من أتاکم و أمرکم جُمع یرید أن یشُقَّ عصاکم و یفَرِّق جماعتکم فاقتلوه»؛ (19)
هنگامی که با یکدیگر همدل و همراهید، چنان چه کسی به نزد شما بیاید و شما را به تفرقه بخواند تا اجتماعتان را بپراکنَد، او را بکشید!
عبارت «یرید أن یشُقَّ عصاکم» در این روایت، موضع مجاز است.
سید رضی رحمه الله در شرح این روایت، ابتدا بر اساس شواهد لغوی و ادبی توضیح می دهد که «شقّ العصا» در لغت به معنای شکافتن و متلاشی کردن عصا است و استعاره از تفرقه واختلاف قرار گرفته است. (20) سید رضی رحمه الله علاوه بر این، وجه دیگری نیز ذکر و در تبیین آن به آیه ای از قرآن استشهاد می کند. وی می گوید: «شقّ العصا» می تواند به معنای از بین رفتن شکوه و تضعیف قدرت اجتماع باشد؛ زیرا عصا برای صاحب خود به منزله تکیه گاه است و موجب قدرت و توان مندی اوست، چنان که حضرت موسی (علیه السلام) گفت: «هِی عَصَای أَتَوَکَّؤُا عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِی فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى »؛ (21) این عصای من است که بر آن تکیه می زنم و با آن برای گوسفندانم برگ می ریزم و نیازهای دیگر مرا برمی آورد. موسی (علیه السلام) در این آیه، فواید عصا را یکی تکیه زدن برآن و دیگری برگ ریختن برای گوسفندان ذکر کرده است. سید رضی رحمه الله در ادامه، از دیگر فواید عصا را استفاده از آن به عنوان ابزار دفاعی، کمک گرفتن در راه رفتن، هدایت فرد نابینا و تسلط بر احشام بیان می کند و پس از اشاره به آیه مذکور و یادکرد فواید عصا، معنای زوال شکوه و تضعیف قدرت اجتماع را استظهار کرده است. (22)

نمونه دوم:

روایت شماره 192: «لا تسبّوا الدهر فإن الله هو الدهر»؛ (23) روزگار را دشنام ندهید، زیرا خداوند همان روزگار است!
اطلاق روزگار بر خداوند در این روایت مجاز است. سید رضی رحمه الله در توضیح آن، در آغاز در مورد «سبّ دهر» در عادت و عرف عرب سخن می گوید و سپس معنای روایت را بیان می کند. آنان دشواری ها و ناکامی ها را به روزگار نسبت می دادند و با عباراتی نظیر «استقاد منّا الدهر» (24) و «رمانا بسهامه الدهر» (25) و نظایر آن، روزگار را متهم می کردند. (26) بر این اساس، گویی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته است: کسی را که این کارها را با شما کرده سرزنش نکنید؛ زیرا خداوند کسی است که می بخشد و می گیرد، نیرو می دهد و ناتوان می کند و همه امور به دست اوست. (27) آنچه مؤید این نکته است آیه مبارک «وَقَالُوا مَا هِی إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» (28) است که کافران در آن، هلاکت و مالکیت را به روزگار نسبت داده اند و خداوند عقیده آنان را
نکوهش کرده است. این آیه همچنین گویای مالکیت مطلق خداوند است که مفسّر معنای عبارت «فإن الله هو الدهر» در روایت مذکور به شمار می رود. (29) (30)

پی نوشت ها :

1) استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران.
2) کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
3) ر.ک : همان، ص30.
4) ر.ک : همان، ص216.
5) برای برخی دیگر از نمونه ها ر.ک : همان، ص 2، 6، 47، 90، 126، 132، 161، 210، 275، 343 و 363.
6) ر.ک : همان، ص136.
7) ر.ک : همان، ص137.
8) همان، ص77.
9) غُبر» جمع «أَغبَر» به معنای غبارآلود است.
10) ر.ک : همان، ص77.
11) ر.ک : همان، ص78.
12) همان، ص118.
13) ر.ک : همان جا.
14) ر.ک : همان جا.
15) همان، ص290.
16) سوره علق، آیه 15.
17) ر.ک : المجازات النبویه، ص290- 291.
18) برای سایر نمونه ها ر.ک : روایات شماره 7، 9، 19، 20، 34، 37، 44، 51، 63، 66، 78، 84، 91، 108، 114، 148، 161، 176، 183، 192، 217، 228، 233، 263، 266، 281، 295، 310، 312، 316، 320، 334، 343، 351، 356، 361 و 363.
19) همان، ص159.
20) ر.ک : همان، ص160.
21) سوره طه، آیه 18.
22) ر.ک : المجازات النبویه، ص160.
23) همان، ص222.
24) روزگار از ما انتقام گرفت.
25) روزگار ما را با تیرهای خود هدف قرارداد.
26) ر.ک : همان، ص222- 223.
27) ر.ک : همان، ص223.
28) و گفتند: جز زندگی دنیا زندگی دیگری نداریم، می میریم و زنده می شویم و جز روزگار ما را به هلاکت نمی رساند؛ حال آن که به آن آگاه نبودند و تنها گمان و ظن می بردند (سوره جاثیه، آیه 24).
29) ر.ک : المجازات النبویه، ص 223- 224.
30) برای سایر نمونه ها ر.ک : روایات شماره 6، 9، 12، 26، 27، 37، 44، 56، 146، 152، 185، 187، 214، 216، 222، 223، 267، 310 و 348.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55